کارول آدامز، فمینیست و فعال حقوق حیوانات آمریکایی است...
مشخصاً من از بدو تولد نظریه پرداز فمینیست و وگان نبودم. من در روستایی کوچک به دنیا آمدم و اسب کوچکی داشتم به نام «جیمی» و عاشق او بودم. وقتی بزرگ شدم به مدرسه مذهبی دانشگاه ییل رفتم. پس از یک سال برای تعطیلات به خانه برگشتم. یک روز همسایه ای در خانه ما را...
او مؤلف چندین کتاب از جمله سیاست جنسی گوشت و پورنوگرافی گوشت است. کتاب «سیاست جنسی گوشت» (Sexual Politics of Meat) چندین بار بازنشر شده و به زبانهای کره ای، چینی، ژاپنی، ایتالیایی، آلمانی، پرتغالی، اسپانیایی و فرانسوی ترجمه شده است. در یکی از مقاله های نیویورک تایمز، این کتاب به عنوان کتاب مقدس جامعه وگان توصیف شده بود. ازجمله کتابهای دیگر آدامز میتوان به «پورنوگرافی گوشت»، «زنان و حیوانات: تبیینهای نظری فمینیستی»، «نه مرد نه حیوان: فمینیسم و دفاع از حیوانات»، «زندگی کردن میان گوشتخواران» اشاره کرد. در کتاب سیاست جنسی گوشت، آدامز عنوان میکند که در فرهنگهای غربی حیوانها تحت ستم هستند و سرکوب میشوند. ما با آنها سروکار نداریم، آنها ناپدید میشوند و بهعنوان ابژه یک انسان دوباره ظاهر میشوند؛ ابژهای که در مغازه های گوشت فروشی، یا رستورانها به نمایش گذاشته میشود و قرار است خورده شود. فرایند تبدیل شدن حیوانها به ابژه ناراحت کننده و ناامیدکننده است و آگاهی از آن میتواند به خشم و برافروختگی بینجامد. این احساس خشم و برافروختگی میتواند زمینه ای برای فعالیت علیه فرهنگ گوشتخواری باشد. شاید مهمترین کاری که باید در این راستا انجام داد، آگاه ساختن افراد از فرایند تولید فراوردههای گوشتی و فرهنگ دربردارنده آن است. فرهنگی که گوشتخواری و زن ستیزی از نمادهای بیرونی و تعریف شده آن در سرکوب و سلطه هستند....
متداولترین پرسشی که از من میشود این است که چگونه وگان شدم؟
مشخصاً من از بدو تولد نظریه پرداز فمینیست و وگان نبودم. من در روستایی کوچک به دنیا آمدم و اسب کوچکی داشتم به نام «جیمی» و عاشق او بودم. وقتی بزرگ شدم به مدرسه مذهبی دانشگاه ییل رفتم. پس از یک سال برای تعطیلات به خانه برگشتم. یک روز همسایه ای در خانه ما را زد و به من گفت یک نفر جیمی را با تفنگ کشته است. من بیرون دویدم. جیمی روی زمین دراز کشیده بود. او مرده بود. شب آن روز، برای شام داشتم همبرگر میخوردم که به یکباره خوردن همبرگر را متوقف کردم، به خودم گفتم من دارم یک گاو مرده را میخورم. من فمینیست بودم و به همین دلیل میدانستم که امر شخصی امر سیاسی است و میدانستم چگونه درباره زندگی خودم پرسشهایی را مطرح کنم. من متوجه شدم که باید از خوردن گوشت حیوانها دست بکشم. پس از چند هفته که از گیاهخواری من میگذشت، در میدان هاروارد قدم میزدم که متوجه شدم بین فمینیسم و گیاهخواری رابطه عمیقی وجود دارد. ولی ۱۵ سال طول کشید تا ایده اولیه را به کتاب «سیاست جنسی گوشت» تبدیل کنم.وقتی کتاب «سیاست جنسی گوشت» به چاپ رسید، مجریان تلویزیون راستگرا بهشدت به آن حمله کردند. صدها نقد و بررسی از این کتاب در جهان به چاپ رسید، که شاید ۸۰% آنها پر از خشم و نفرت نسبت به این کتاب بود. راش لیمبو – مجری رادیو و تلویزیون محافظهکار – یک تابستان کامل را به ناسزاگویی به کتاب من اختصاص داد.»
در فصل اول این کتاب، من به این افسانه رایج که «مرد باید گوشت بخورد» یا «مرد واقعی گوشت میخورد» میپردازم. ما با یک تقسیمبندی جنسیتی مواجه هستیم که مردها قرار است به گوشت احتیاج داشته باشند. این فرهنگ بر نقش تاریخی مردان در شکار حیوانها تأکید میکند و خوردن گوشت حیوانهای مرده را بهعنوان یک امر هویتی برای مردان، حق برمیشمارد. در تبلیغات، منوهای رستورانها، فیلمها و تقریباً تمامی ابعاد فرهنگی در آمریکا شاهد این هستیم که افسانه «مثل مرد غذا خوردن» یا «غذای مردانه خوردن» یا «گوشت بخور تا مرد شوی» یا «آیا بهاندازه کافی مرد شدهای که این غذا را بخوری؟» در حال بازتولید است. نکته بسیار جالب این است که در این فرهنگ مدام بر «مرد شدن» و «مرد باقی ماندن» تأکید میشود، مرد بودن امری است که باید مدام بازتولید و احیا شود. من یک کارت عضویت کتابخانه دارم که هجده سال است آن را دارم. هیچوقت لازم نبود که این کارت را تجدید اعتبار کنم، چرا «مردانگی» اینقدر بیثبات است که باید مدام احیا شود؟ بهعنوانمثال گفته میشود که اگر بیشتر گوشت بخوری بیشتر مرد میشوی، و هر کم و کسری در مردانگی وجود داشته باشد با خوردن گوشت برطرف میشود. یا پس از خوردن غذای گیاهی افراد انرژی کافی به دست نمیآورند......
کارول آدامز
نویسنده و نظریه پرداز فمینیست و فعال حقوق حیوانات