حیوان پرورشی ...دستنوشته تالین ساهاکیان
مثل یک دستمال از او استفاده کرد، مچاله کرد و دور انداخت. تقصیر چه کسی است که او عواطف و احساسات و سلسله اعصاب مرکزی دارد؟ میخواست نداشته باشد! اینجا منافع اقتصادی حرف اول را میزنند..
معمولاً تاریخ تولدش را یک انسان مشخص میکند و صد البته تاریخ مرگش را.
میشود همهٔ نیازهایش را نادیده گرفت، مهم نیست!
اصولاً کسی حساب نمیشود، میشود مثل یک دستمال از او استفاده کرد، مچاله کرد و دور انداخت. تقصیر چه کسی است که او عواطف و احساسات و سلسله اعصاب مرکزی دارد؟ میخواست نداشته باشد! اینجا منافع اقتصادی حرف اول را میزنند.
میتوان هر کاری با او کرد: شکنجه، بهرهکشی، تحقیر، سوزاندن، زنده به گور کردن، قطع عضو... و مطمئن بود که از عامهٔ مدعیان اخلاق و مدنیت همانقدر صدای اعتراض در میآید که از یک دیوار!
حیوان پرورشی، حیوان عجیبی نیست. حیوانی است که یک برچسب خورده است. بعضی از حیوانات کلاً این برچسب را خوردهاند و بعضی دیگر بر حسب شرایط این برچسب را میخورند مثلاً یک گاو همیشه یک «حیوان پرورشی» است ولی یک سگ تا وقتی خانهای دارد حیوان پرورشی نیست، حیوان خانگی است. آزار دادنش جرم محسوب می شود ولی اگر همین سگ از یک مرکز «توله کشی» برای آزمایشگاهها سر در بیاورد یا در یکی از این مراکز به دنیا بیاید، دیگر حیوان پرورشی است و میتوان هر کاری با او کرد.
کمتر برچسبی در دنیا میتواند اینچنین وجدانها را بیحس کند، صداهای اعتراض را خفه کند و حقوق یک موجود را نیست کند. «پرورشی»، بدترین برچسبی است که یک حیوان میتواند بخورد.
کاش همهٔ ما از این دوگانگی بارز اخلاقی نجات پیدا کنیم و بگذاریم حیوانات بدون برچسب زندگی کنند.
تالین ساهاکیان