دوستی بنام حیوان خانگی
...مرگ یک گربه معنی خاصی نمیدهد جز کم شدن یکی دیگر از موجودات بی مصرف یا نهایتا بانمکی که هزارتاشان توی کوچه خیابانها ریخته و مدام زادوولد میکنند و روزی چهارهزارتای دیگر به جمعیتشان اضافه میشود. برای آنها عادیست به کسی که گربه دارد بگویند: « عه این هنوز ز...
برای کسی که گربه ندارد و احتمالا سگ، من خودم گربه دارم... مرگ یک گربه معنی خاصی نمیدهد جز کم شدن یکی دیگر از موجودات بی مصرف یا نهایتا بانمکی که هزارتاشان توی کوچه خیابانها ریخته و مدام زادوولد میکنند و روزی چهارهزارتای دیگر به جمعیتشان اضافه میشود. برای آنها عادیست به کسی که گربه دارد بگویند: « عه این هنوز زنده است؟» یا «خب این که دیگه عمرش رو کرده». یک بار دوست عزیزی در گپی دوستانه و پُرشوخی برگشت و به من گفت «همین کارها رو کردی گربه ات سرطان گرفت!» برای او و خیلیهای دیگر سرطان گربه، فقط یک شوخی است. مبدأ مقایسه شان لابد بزرگترین آلام بشریست که در مقایسه، مریضی و مرگ گربهای کوچک، چیزی حساب نمیشود. در این موارد سعی میکنم حتی اگر ناراحت شدم به روی خودم نیاورم چون حق میدهم آن دوست یا دیگران، موقعیت را نفهمند. آنها هیچوقت موجود کوچک را از بچگی کنار خود نداشته اند، هیچوقت شاهد اولین بازیها و شوق و ذوق هایش برای قایم موشکی با آدم، یا کمین کشیدنش برای تکه نخی نبوده اند، صدای نفسهای آرام و آسوده خاطرش روی زانوان، آهنگ مکرر هر روز زندگیشان به مدت چند سال نبوده. گربه را با استریوتابپ بی محبتی و بی چشم و رویی میشناسند، نشانه های محبت و عاطفه اش را ندیده اند، خرناسه های اعتماد و دوستیش را نشنیده اند. غصه کم اشتهایی و بی اشتهاییش را نخورده اند. آنها شاهد بروز علائم بیماری و مراحل تحلیل رفتن و زوال همدم خود نبوده اند. آنها ظاهرا مهرورزی به اعضای خانواده را معتبر می شناسند یا چنین وانمود میکنند اما باور ندارند که یک گربه، عضوی از اعضاء خانواده شده باشد و رنج و درد یا فقدانش ما را غصه دار، دردمند و افسرده کند. برای آنها صحبت از این که رابطه آدم با گربه کوچک از جنس عشق خالص و واقعی است، کفر است. عشق را واژه ای درخور رابطه دو آدم میدانند و حق هم دارند، رابطه ای که اول و آخرش دوطرف نزنند همدیگر را با آسفالت خیابان یکی کنند عشق نیست، آب حیات است.
در بهترین حالت، افسردگی دوستی که حیوانش را از دست داده، برای آنها ترحم انگیز و نمایشگر خلائی روح و تنهایی عزیزی است که نتوانسته کمبودش را با وجود آدمی دیگر پر کند، باور ندارند که یک گربه بتواند جای جداگانه خودش را در کنار سایر آدمهای عزیز یک نفر داشته باشد، جایی که هیچ آدمی آن را نمیتواند پر بکند.
این پست را برای دوستم علی میگذارم که غصه دار مرگ گربه اش است و از ترس حرفها و تحقیرهای چنین رفقایی حتی جرات ندارد احساساتش را بروز بدهد. خواستم بگویم من خودم گربه دارم، تجربه کرده ام و می فهممش...