روزگار تلخ شیرها در قفس‌های تنگ

 چندین سال است که وضعیت به همین منوال است و درست شدنی در کار نیست و حتی ممکن است همین شرایط موجود نیز تبدیل به سقف آرزوها شود.

مدام از اینطرف به آنطرف میرفت و گاهی فریادی بیصدا شبیه آهی عمیق سر میداد و در نطفه خفه میشد. چشمانش گشاد و لحظه ای پلک نمیزد و انگار تمام حسهایش همانند بختش به خواب رفته اند. صورتش در هم و گرفته، روی خوش به کسی نشان نمیداد و در پس نگاهش مهروموم بیحوصلگی تلنبار شده بود. مسیری چندمتری را بارها و بارها رفت وآمد کرده بود و گهگاهی با غرولندی همراه بود.

آفتاب وسط آسمان بود و گرمایش روح و روان را به هم میریخت تا بالاخره تسلیمش کرد و او را آرام به گوشهای کشاند برای لحظهای درک آرامش . سرش را روی دستانش گذاشت اما امان از سروصدا و مگسهای مزاحم که امانش را بریدند و او را به اجبار سروپا کردند.

چندین سال است که وضعیت به همین منوال است و درست شدنی در کار نیست و حتی ممکن است همین شرایط موجود نیز تبدیل به سقف آرزوها شود.

برای شروع انتخاب شهر و کشور دشوار نیست و غصه به تمام شهرهایمان شده است. از تهران مجموعه ای که در زمان ناصرالدین شاه قاجار استارت خورد و اکنون به مساحتی حدود هفت هکتار که بیش از ۸۰۰ جاندار و ۱۱۱ گونه مختلف که حدود ۶۰% اینگونه ها بومی است شروع میکنم و سهم هفت شیر جوان ما صد متر میشود، صد متر شیشه ای بدون هیچ امکانات و فضایی برای بازی و خیالپردازی شیرهای جوانمان…شیرها در سن ۵ سالگی به اوج رشد و نیروی جوانی میرسند و آماده اند برای تعیین قلمرو و نشانه گذاری قدرت، برای شکار و تشکیل خانواده.

طبق تفکرات ما از قدیم شیرها همیشه سنبل قدرت و بزرگی بودهاند و حالا گویی قدرت را از آنان به زور گرفته اند. طبق صحبت با یکی از مسئولین نگهداری از گربه سانان و نارضایتی ایشان از شرایط موجود اما امید داشت به آیندهای که بشود وضع را تغییر داد ولی یکی دیگر از مسئولین محترم نظری متفاوت داشت و این راه را با امکانات محدود، جایی مناسب برای کسب درآمد میدید و نانش را وابسته به این شرایط ..راحله محبوبی