مسافر زمان

میان حادثه ام

در عمق نیلوفری

چشمان مادرم

میان واقعه ام

در سطح ارغوانی

قلب مادرم

میان نفس های او

و رویای شیرین کودکی ام

در تپش ام

میان حس آن لحظه ام

که نیستی و پی ات میدوم

میان طلوع خود و غروب خویش

تنها سلام تو مرا به خودم می آورد