گوشه ای کوچک از درد و دل مدیران پناهگاهها و نقاهتگاهها

 این عزیزان هیچکدام عاشق اسارت حیوانات نیستند و تنها خواسته شان زندگی راحت و بدون آزار و شکنجه و کشتار برای سگهاست ، اگر روزی قانون حمایت از حیوانات و منع حیوان آزاری در کشور بصورت واقعی تصویب و اجرا شود ، و مطمئن باشند که میتوان پس از درمان و عقیم سازی و واکسیناسیون ، سگهایی که در وضعیت نرمال قرار دارند را در محل امن رها کرد و یک زندگی آزاد بدون آزار به این بی پناهان داد ، حتما زودتر از من و شما اینکار را خواهند کرد... لطفا اگر مرهم نیستیم ، زخم هم ایجاد نکنیم ! #درد_و_دل_مدیران_پناهگاهها_نقاهتگاهها  #دستان_مهر_طبیعت

...جانا سخن از زبان ما میگویی ،هر روز فکرت باشه تا چند روز مرغ داریم ؟ چقدر نون و جو پرک و سبوس مونده؟این تموم شد چطوری و کی جاش سریع پر بشه، شوخی نیست غذای ۴۷۰ سگ، دارو چی کم داریم ؟ چطوری تهیه کنیم ؟ اون حیوون که فلان زخمو داره ،تازه اوردن داروشو سر وقت گرفت پانسمانش به موقع عوض شد؟ حیوونی که دیشب اوردن ،پوست و استخونه ، جاش گرمه؟چند وعده غذاشو گرفت؟ اونی که پاشو باقمه زدن چی شد؟ اونی که جرب شدید داره پولیور تنش کردن؟دوباره درنیاورده باشه شبونه.. توله های بی مادرو چیکار کنیم که تو گونی میارن؟همه هم ماده، میگه تحویل نگیرین میندازم توچاه.. یا علی ، بارون میاد ، یاعلی زنجان زمستونش شروع شد، همش یاعلی چه کنیم یا علی چه کنیم...

بابا ملت انصاف داشته باشیم.

به خداوندی خدا با اشک مینویسم ..... .والا همسر من دیسک کمر داشت دیگه الان کلا نمی تونه راه بره.من موندم ۸۰ تا بچه و کلی گرفتاری.تو دل کوه هم هستیم دیروز انقدر باد های وحشتناک میومد سرما خوردم.به خدا همین دیشب داشتم فکر می کردم فقط برای دو روز می تونم غذا بخرم بیشتر ندارم.از پناهگاه میام خونه کلی هم خونه سگ دارم.تازه کارم شروع میشه.الانم که تو این شهر تولید مرغ کمه غذا بهم نمیدن تا ساعت یک ظهر باید وایستم که اسکلت بزنن.برم بگیرم.خلاصه پناهگاه داری و اینجور کارا،کار هر کسی نیست.فقط مونده این اراجیفم بگن... .شبا که سرده میرم زیر پتو دونه دونه جلوی چشام میان الان میلرزن نکنه جاشون مرطوب باشه هی راه میرم و بغض میکنم چکار کنم عذاب میکشم برا همین اصلا این کسانی که پشت سرمون حرف میزنن ،برام مهم نیستن... 

من امروز بدون مانتو روسری و گوشی در ساختمون بسته شد تو سرما با ی تی شرت سه ساعت تو سرما موندم مریض شدم انگشتام سوخته ..ب چه قیمتی جز عشق چی میتونه باشه واقعا ....الانم استخون درد دارم موندم صبح چجوری برم ...دور از جونتون انگار ماها که نقاهتگاه و پناهگاه داریم ادم نیستیم ... یه عده فکر کردن ما پول پارو میکنیم من پول و پارو و هاپوهامو بشرط اینکه مدام بهشون سر بزنم واگذار میکنم...

من هر روز شکنجه میشم بخاطر نداشتن امکانات و پول به اب و اتیش میزنم تا روز به روز مقاومت کنم و بداد این بی پناها ن برسم الان دیگه میتونم بگم خواب شبانه من در حد چرت زدنه نمیدونم خواب عمیق چهار ساعته چی هست برای شکم سیر سانت به سانت بهبودی جربشون پی پی سلامتشون ذوق میکنم دستام تغییر شکل دادن با ارتروز و رماتیسم مفصلی وستون فقرات اسیب دیده و اسم و انژیو ادم و کوفت و زهر ما و شصت سال سن جون میکنم وقت بیمار شدن ندارم چون فقط به تنهایی باید کار کنم ایا با این شرایط فیزیکی و روانی میتونن یکماه دوام بیارن؟ بخدا با بدهکاریها و هی امروز و فردا کردن و بچه های بیمار تصادفی, گرسنه لاغر و هر روز شاهد بودن این طفلیها وضعیتشون زخم زبانها بعضی از حامیهای افراطی ودامپزشکان عجیب غریب و نداشتنها دلخون از نداشتن امکانات و…حتی یه شب راحت ندارم چقدر فشار اینا چیه دیگه رحم هم چیز خوبیه اونوقت اینا دل نگران سگها هستند؟ اینی که میگم اصلا شوخی نیست یکی خیلی جدی گفته به ما توی این هاگیر واگیر، میگم که یه کم دلتون باز بشه.. طرف ادم به ظاهر موجه و تحصیل کرده ای هم هست :

میگن توی اون زمین گنج هست ، اینا میخوان گنج رو در بیارن و خداحافظ ایران!!! من بخندم به حال این یا گریه کنم؟

این چند روز تو این سرما میومدن کار میکردن تابستان زیر افتاب تا بفهمن کوچکترین مشکل ما چیه